iran-emrooz.net | Wed, 16.11.2005, 20:09
موانع فرهنگی نقد سازنده در جامعه کنونی ما
طاهره شيخالاسلام
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
چهارشنبه ٢٥ آبان ١٣٨٤
تخليص از بخشی از کتاب زير چاپ "در اسارت فرهنگ"
بطور حتم هر کس که کتابی را میخواند میتواند در مورد آن اظهار نظر کند، اما نقد يک کتاب منوط به وجود ويژگیهای علمی واخلاقی چندی است:
داشتن دانشی فراتر از دانش نويسنده، دارا بودن هنرتجزيه و تحليل و کشف نکات پنهان در نوشته و بالاخره قدرت راهنمائی نويسنده را میتوان از جمله ويژگیهای علمی دانست و از ويژگیهای اخلاقی میتوان به داشتن ذهنی خالی از هر نوع تعصب چه دوستی، کاری، مسلکی، و يا قومی و مذهبی اشاره نمود؛ بعبارت ساده تر منتقد نبايد اجازه دهد احساسات مثبت و يا منفی اش در مورد شخص نويسنده، شاعر و يا هنرمند تاثيری بر نقد او بگذارد.
متاسفانه شرايط حاکم بر جامعه ما در طول تاريخ باعث پيدايش و رشد ويژگیهائی در ما شدهاند که نقد منصفانه را با مشکلاتی عظيم مواجه کرده است. در اين نوشتار مختصرا به بيان چندی از اين ويژگیها پرداخته میشود*:
سياه و سفيد ديدن، تعميم دادن:
معمولا افراد در چشم ما يا خوب هستند و يا بد. خوب قلمداد شدن يک فرد میتواند به دلايلی از قبيل تعريف کردن از ما در جمع، گرم گرفتن با ما، پرداخت پول تاکسی و يا پذيرائی گرمی باشد که از ما در منزلش بعمل آورده است، صرف نظر از ساير خصوصيات او و يا اينکه او چه رفتاری با ديگران داشته و دارد.
اين نوع تلقی نتيجه اين واقعيت است که در جامعه ما "تعريف و تمجيد کردن، موافقت باعقيده، و تاييد افراد، ذکر عناوين و القاب، تعظيم و تکريم و دست بوسی و هديه دادن و دعوت کردن" نشان احترام است. به اين ترتيب میتوان دريافت چرا "آدم بد" از نظر ما کسی است که نه تنها اعمال فوق را انجام نداده، بلکه انتقادی نيز از ما کرده است.
از طرفی ويژگی "تعميم دادن" در ما باعث میشود که خوبی و بدی يک فرد را مشمول کليه وجوه او بدانيم. با اين نگاه در "خوبان" هيچ عيب و در" بدان" هيچ حسنی نمیيابيم. منتقدان ما نيز که در همين فضا و شرايط زيستهاند بطور حتم از اين خصوصيات بری نيستند؛ يعنی آثار يک شاعر يا نويسنده در نظر آنها بيشتر يا شاهکار است و بی همتا و يا بی ارزش و بنجل.
از طرفی توهين قلمداد شدن " نقد و انتقاد" مانع از آن میشود که منتقدان ما بتوانند به راحتی به نقاط ضعف آثار ديگران و بويژه هنرمندانی که از معروفيت و محبوبيت برخوردارند اشاره نمايند. بعبارت ديگر ترس از خشم و اعتراض مردم در جامعهای که از اين مشاهير بت ساختهاند و کمتر از گلی را توهين به ساحت مقدس آنان تلقی میکنند، شهامت و جسارت نقد سازنده را از نقادان ما گرفته است و اين يکی از دلايلی است که تا کنون کمتر نقد درستی از بزرگان ادب ما شده است.
و بالاخره از آنجاييکه "روی حرف بزرگترها حرف زدن" نيز در فرهنگ ما "بیادبی" تلقی میگردد، اگر شخص معتبر و معروفی در نقد کتابی راه خطا رفت و از جاده انصاف خارج شد، کمتر کسی تمايل به تصحيح و يا اظهار نظری در مخالفت با او پيدا میکند.
تک بعدی نگری:
ويژگی مخرب "تک بعدی نگري" در ما باعث میشود که به مصداق
"پيش چشمت داشتی شيشه کبود / زان سبب عالم کبودت مینمود"
از پشت عينک باورها و ايدئولوژیهای خويش مسايل و قضايا را بنگريم و به خطا رويم. اين نگاه گاه باعث میشود که ما در پشت هر حرکت، گفته يا نوشتهای، توطئهای را نهفته بدانيم و نتوانيم نگاه منصفانهای به نوشتهها، مقالات، اشعار و کتابها داشته باشيم. با کمی دقت میتوان ديد که اين خصوصيت فرهنگی تا کنون مصيبتهای فراوانی بر سر ملت ما آورده است.
ويژگیهای ناسالم اخلاقی را میتوان تا حدودی به بيماريهای مسری شبيه دانست؛ همانگونه که هر چه شخص بيمار با افراد بيشتری در تماس باشد احتمال گسترش بيماری او بيشتر و بهمین ترتیب رنج حاصل از آن بیشتر میگردد، همانگونه نيز هر چه فردی که دارای خصوصيتی ناسالم است اشخاص بيشتری را تحت تاثير خويش داشته باشد، خصوصيت او گستردگی بيشتری پيدا کرده و آثار مخرب آن در جامعه بیشتر میشود. بعنوان مثال میتوان از تاثير مخرب ويژگیهای ناسالم والدين بر فرزندان، معلمين بر شاگردان، شاعران و نويسندگان بر هزاران هزار خواننده و .... نام برد.
در اينجا مايلم به وجود اين خصوصيت در گروههای مخالفی که داعيه فرهنگ، برقراری دموکراسی و نجات مردم را دارند، اشاره کنم. مخالفينی که هيچگاه نتوانستهاند و يا نخواستهاند حتی يک حرکت مثبت در رژيمهای حاکمی که حتی ادعای برقراری دموکراسی نيز ندارند را ببينند و فقط به انتقاد کردن و عيب جوئی، توهين و تحقير و مسخره کردن آنها پرداخته و میپردازند. خصوصيتی که به بيشتر کردن فاصلهها و شدت بخشيدن به خصومتها انجاميده و میانجامد و اين "بزن تا بزنيم و بکش تا بکشيم" را در طول تاريخ معاصر شاهد بوده ايم. ماجرائی که در آن فقط مردم بيگناهی که همه سنگ نجات آنانرا بر سينه میزنند قربانی شده و میشوند؛ و اگر اين مخالفان تعريفی هم از کارهای مثبت حکومتی کردهاند معمولا پس از برکناری و و يا سقوط آن بوده است.
انگ زدن:
يکی ديگر از خصوصياتی که نمیگذارد ما شرط انصاف را رعايت کنيم " ترس از "انگ خود فروختگي" خوردن از جانب مردمی است که تصور میکنند مخالف سياسی يا اوپوزيسيون بايد با همه چيز، هميشه و در همه احوال مخالفت کند، حتی اگر آن چيز درست، معقول و انسانی باشد.
هنگامی که ما توانستيم فضيلت را در مخالفان و حتی در دشمنان خويش ديده و زبان به تحسين آنها بگشاييم، خواهيم توانست به شاعر هوشمندی افتخار کنيم که هفتصد سال پيش از اين به ما چنين توصيه کرد:
"عيب میجمله چو گفتی هنرش نيز بگوی / نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند"
حفظ حرمت نان و نمک و جبران محبت:
حفظ مبالغه آميزو غير منصفانه "حرمت نان و نمک" میتواند مانع از نقد سالم و سازنده از نويسندگان و شعرائی گردد که با منتقد بر سر يک سفره نشستهاند. و نيز جبران غير معقول محبت باعث میگردد که اگر منتقدی اثر نويسنده يا شاعری را برجسته و خواندنی اعلام کرد، آن شاعر يا نويسنده در قيد جبران قرار گرفته و از آثار آن منتقد در صورتی که شاعر يا نويسنده باشد، متقابلا تعريف نمايد، چرا که در غير اينصورت علاوه بر متهم شدن به نامردی و بی معرفتی اين احتمال هست که روابط دوستانه به روابط خصمانه مبدل گردد. اين مسئله در مورد بيان ضعفها نيز صادق است. رد پای اين بده و بستانهای ادبی را گاه در نشرياتی که در داخل و خارج از کشور به نقد و بررسی و معرفی کتابها میپردازند، در قالب تعريف و تمجيدها و هم چنين انتقادهای شديد الحن دو جانبه میتوان مشاهده نمود.
غفلت از پيام اصلی:
گاه مشاهده میشود که در نقد يک اثر، نقد کننده از موضوع اصلی مورد بحث غفلت نموده و به مسايل جزئی و حاشيهای مطرح شده و يا به ايرادات و اشکالات بی اهميت در آن می پردازد. با توجه به اينکه بسياری از کتابها توسط نقد آنها به جامعه معرفی میگردند، اين مسئله هم به ضايع شدن زحمات نويسنده و هم به انحراف اذهان مردم منجر میگردد.
***
با توجه به اينکه هر يک از خصوصيات مذکور در اين نوشتار به تنهائی میتوانند منتقد را از جاده انصاف خارج کنند، میتوان تصور کرد که تمامی و يا ترکيبی از آنها چه بر سر نقد سازنده خواهند آورد، به خصوص اگر ويژگیهای ديگری چون مبالغه، حسادت، غرض ورزی و ... را به آنها اضافه نماييم.
از آنجاييکه تا نقد سازندهای در کار نباشد، بهبودی چه در زمينه فردی و چه در زمينه اجتماعی حاصل نخواهد شد، میتوان دريافت که چرا ما قرنهاست در همانجا که بوده ايم همچنان مانده ايم.
به اعتقاد من ما راهی نداريم جز اينکه به ويژگیهای ويران کنندهای که بر پايههای بيعدالتی و ناامنی، و در راستای دفاع از قدرتمند و رابطه، در ما بوجود آمده و خود را با نام زيبای ارزش و احترام بر ما تحميل کردهاند آگاه شويم، و بدانيم:
تا زمانی که ما از "حق همسايه و دوست و آشنا و حرمت موی سپيد و چشم سياه! و نان و نمک و غيره" و نه از "حق و عدالت" پاسداری میکنيم، اين درب بر همين پاشنه خواهد چرخيد و ما روی پيشرفت و ترقی و تعالی را در هيچ زمينهای نخواهيم ديد.
------------------
* در نگارش اين مقاله از انگشت شمار منتقدان منصف و سليمالنفس در جامعه کنونی ايران صرف نظر شده است. لازم به ذکر است که اين گروه از منتقدان به خاطر داشتن ويژگیهائی که جز به فطرت سالم و محيط مساعد خانواده آنها نمیتوان منتسب دانست پيشگامان حرکتهای نوين فرهنگی سياسی و اجتماعی در تمامی جوامع نابسامانند.
از همين نويسنده:
علل عدم موفقیت ما در کارهای جمعی
مهماننوازی و تعارف در بین ما ایرانیان
درباره دورويی، غربستايی و غربستیزی ما ایرانیان